وانیاوانیا، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 14 روز سن داره

وانیا یک هدیه از بهشت

عقد خاله شیوا...

1392/10/21 13:56
نویسنده : مامان مینا
786 بازدید
اشتراک گذاری

عزیز دل مامان میخواهد بره عروسی....

. 

این خاله شیواست که عروس داره میشه...خاله شیوا مبارک خوشبخت شی الهی

 

روز عقد قرار شد من با خاله هات بریم آرایشگاه و بعد اگه تو دختر خوبی بودی من و بابا حمید بریم و یه عکس عشقولانه بگیریم..قرار شد تو و آندیا رو هم ببریم که اگه طول کشید خانم طلا گرسنه اش نشه آخه تربچه من شیشه نمیگیره.سه تایی با این جوجه ها رفتیم اول خاله شیوا رو دیدیم که مثل ماه شده بود.اونجا تو و آندیا آرایشگاه رو گذاشتین رو سرتون..خیلی باحال بود آرایشگرها یکی آندیا رو که هی میگفت کیک میخوام برد بیرون و یکی هم خانم گل منو برد رو پاش خوابوند..خلاصه مامان خوشگل کرد که بریم خونه و بعد عکاسی...اول رفتیم خونه با با جون مامان که قرار بود عقد اونجا باشه و من و بابا حمید با تو که مثل ماه بودی سر سفره عقد عکس گرفتسم که یکهو دیدیم ای وای دخترم پیپی کردی و همه لباسهات پر پی پی شده...داشت گریه ام میگرفت بابا جون رفت از خونه برات لباس آورد اما بعدش تازه کولیک شروع شد و من از عقد که اینهمه منتظرش بودم هیچی نفهمیدم..بابا حمید و مامان جونم هی میگفتند تو برو تو مراسم باش یک کم ...میرفتم اما نرفته برمیگشتم...وقتی هم رفتیم خونه تا ساعت 3 که آژانس اومد ما رو ببره فرودگاه اهواز حتی یک ثانیه نخوابیدی..و این اخرین شبی بود که کولیک داشتی................این هم عکس های فندق جونی تو پرواز اهواز به تهران با مامان و بابا و خاله بیتا.

آفرین که کمربندتو بستی خانمییییییییییییییییی

وانیای نازم ایشالا عروسی تو رو هم ببینم....اما من این دخترمو شوهر نمیدهمممممممممم مال خودمهههههههههههههههههههه عشق خودمهههههههههههههههههههههههه

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

☂آناهیتا☂
23 آذر 92 20:54
حق داری مینا جون آدم این قند عسلو چطور دلش میاد شوهر بده بره