وانیاوانیا، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 14 روز سن داره

وانیا یک هدیه از بهشت

دخترم میخواد بره سفر

1392/10/13 21:19
نویسنده : مامان مینا
217 بازدید
اشتراک گذاری

تربچه مامان اولین سفر زندگیت 23 مهر بود یعنی توی 40 روزگیت....

24 ام قرار بود عروسی فرزانه جون باشه و 11 آبان عقد خاله شیوا بود..ما قرار شد 23 ام بریم و تا عقد خاله شیوا بمونیم تا بابا حمید بیاد دنبالمون..

 

14 ام بعد از برگشتن از بهداشت و گرفتن قد و وزن پرنسس خانمم رفتیم و برای 23 ام مهر ساعت 5 و 20 دقیقه صبح بلیط گرفتیم..

یه شب قبل پرواز فهمیدیم عروسی فرزانه جون به هم خورده و فقط شهر کرد مراسم دارن و صبح 22 ام بابا حمید رفت ابادان و ما دو تا مادر و دختر عصر رفتیم شهر آرا لباس بچه دیدیم بعد رفتیم فرودگاه دنبال بابا که دختر جونمون تو راه بنای جیغ گذاشت و کولیک اومد سراغش...داشتم دیوونه میشدم تا رسیدیم فرودگاه که خواب رفتی..بابا و همکاراش رو دیدیم و اونها کلی از تربچه من تعریف کردن..برگشتیم خونه و باز کولیک به جون دخترم افتاد از 10 شب تا 4 صبح که آماده شدیم برای فرودگاه ..پلک به هم نگذاشتی اما تو راه خوابیدی خدا رو شکر ..تو فرودگاه بابا حمید کلی از دختر گلش عکس گرفت..این اخرین عکس قبل از پروازه..خداحافظ بابا حمید........

مامان جون و بابا جون هم زحمت کشیدند اومدن اهواز دنبال نوه جدیدشون که ما اذیت نشیم اگه نه من با تو دختر شیطون چکار میکردم؟؟؟؟؟؟؟؟  ..وقتی هم رسیدیم بابا جون از قبل هماهنگ کرده بودند جلوی دخترم گوسفند قربانی کردند..........چقدر عزیزی تو دختر...ماچ  

وانیای مامان اولین سفرت به سلامت و خوشی به مقصد رسید

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

مامی سارا
20 آذر 92 9:08
سلام عزیزم امیدوارم وانیا جون بقیه سفراشو بدون درد کولیک سپری کنه در ضمن مینا جون ماشالا دختر قد بلندی داری خدا ببخشتش براتون
مامان آوا
28 آذر 92 0:51
ای جونم ماشاالله هزار ماشاالله خیلی نازه مامان جونش براش اسپند دود کن بــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــوس