کارهای جدید وانیا جونم و سفر اصفهان
هورا...بالاخره خونه خریدیم...و چون درگیر کارهای خونه جدیدم کمتر فرصت میشه بنویسم... دیروز 11 بهمن برای اولین بار شست پات رو خوردی و انگار به دهنت خیلی مزه داد چون بعد از اون همش میگذاریش دهنت...و اینکه تا پوشکت رو باز میکنم تند و تند شروع میکنی به غلت زدن واسه خودت ژیمناستیک کار میکنی و من و بابا کلی ذوق میکنیم.....و از خوشحالی بالا پائین میپریم.. فندق مامان داره بزرگ میشه و من و بابا از این تغییراتی که جلوی چشممون میکنی لذت میبریم تازه کلی هم شیطون شدی و تقویم و روزنامه رو پاره میکنی تند تند و کلی هم کیف میکنی از صداش یکشنبه پیش هم رفتیم اصفهان چون مامان جون زهرا از مکه اومده بودن و تا 3 شنبه صبح زود که ساعت 3 و نیم صبح راه افتادیم ...